گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
سفرنامه شاردن
جلد دوم
فصل نوزدهم بازرگاني ايرانيان‌




در شرح بازرگاني ايران كه در آن به مقياس وزن و واحد پول ايران نيز اشارت رفته است گفته شد كه بازرگاني در مشرق‌زمين كاري مهم و معتبر است از آن كه كمتر از اغلب حرفه‌ها در معرض تعرّض و تبدّل قرار مي‌گيرد و نسبة پابرجاي و قائم مي‌ماند؛ و اين عجيب نيست زيرا در سرزمينهايي كه از يك سو اعتبار اشراف و اعيان ريشه و پايه اساسي ندارد، به مويي بسته است، و افرادي كه اصالت و نفوذ خانوادگي داشته باشند كم‌اند، و از سوي ديگر حكومت خودكامه و استبدادي بر اين قاعده مبتني است كه مناصب و مقامات و دارندگان آنها گاهي به دمي درهم مي‌پاشند، و در جزر و مدّ تبدلات ناگهاني زير و رو يا نابود مي‌شوند كار تجارت شغلي محترم و معتبر و مستقل و پردوام مي‌باشد، و بدين سبب است كه در مشرق‌زمين بيشتر صاحبان مقام و منصب حتّي پادشاه به نوعي تجارت مي‌كنند. اينان همانند سرمايه‌داراني كه كارشان تجارت است داراي كارگزاران، عاملان و منشيان متعدد مي‌باشند، و امور بازرگانيشان را اداره مي‌كنند. برخي نيز داراي كشتيهاي تجاري مي‌باشند كه كالاهاي آنها را به خارج مي‌برند، و از آن‌جا امتعه گوناگون مي‌آورند. از جمله شاه ايران ابريشم، پارچه‌هاي زربفت و سيمين تار و ديگر منسوجات گرانبها و نفيس و قالي و جواهر به خارج صادر مي‌كند، و چنان كه پيش از اين اشاره كردم كار تجارت در ايران معتبر و محترم است و بازرگانان در انظار مردمان داراي عزت و حرمت مي‌باشند. امّا دكانداران و سوداگراني كه با خارج از كشور داد و ستد ندارند و در ممالك بيگانه داراي عامل و منشي و دفتر نمي‌باشند در شمار بازرگان به حساب نمي‌آيند و از امتيازات و احترامات تاجران عمده برخوردار نمي‌باشند. گاهي نيز بعضي
ص: 900
از بازرگانان معتبر به مناصب عالي منصوب مي‌شوند. مثلا مقام سفارت به ايشان مي‌سپارند. در ايران بازرگاناني هستند كه در بيشتر كشورهاي معتبر جهان دفتر و عامل و محاسب و خدمتگر دارند. اينان هر وقت به كشور بازمي‌گردند، با اين كه دارايي بعضي از هشتاد هزار اكو افزون است همچنان فرمانبر مخدومان خود مي‌باشند، به نشان حرمتگزاري در حضور ايشان نمي‌نشينند، همانند خدمتگزاران سفره مي‌چينند و خود برپاي مي‌ايستند. در هندوستان با اين كه عده بازرگانان بزرگ از شمار تاجران ايران بسي بيشتر است از اعتبارات و امتيازات فزون‌تر برخوردارند، و بازار تجارتشان هم گرم‌تر و پررونق‌تر است.
گفتني است كه مردمان مشرق‌زمين براي بازرگانان معتبر و درستكار خود نوعي احترام آميخته به تقدس قائلند. هرگز به ايشان اسائه ادب نمي‌كنند. در جنگها از هرگونه تعرض و تطاول مصونند، و مأموران و محمولاتشان به آزادي و راحتي تمام از ميان صفوف سپاهيان مي‌گذرند. به طور كلي امنيّت كاملي كه در سراسر راههاي آسيا، بتخصيص در كليّه طرق و شوارع ايران برقرار است و مقامات مملكت در اين كار كوشش بسيار مي‌كنند بيشتر به منظور حمايت تاجران صورت مي‌پذيرد.
در ايران به تاجر سوداگر مي‌گويند و اين كلمه به معني كسي است كه پيوسته در انديشه كسب سود بيشتر است. در مشرق‌زمين تاجران با قدرت و نفوذ تمام به كار خويش اشتغال دارند. آنان هرگز از محلّ كار خود بيرون نمي‌شوند. در حقيقت به منزله قلب فعاليتهاي تجاري خويش مي‌باشند، و به هر نقطه مصلحت بدانند عاملاني به نمايندگي خود اعزام مي‌دارند. در هيچ‌يك از شهرهاي ايران بورس و مراكز معاملات وجود ندارد، و بيشتر سوداگريها و داد و ستدها وسيله دلالان انجام مي‌پذيرد. دلالان چرب‌زبان‌ترين، دروغزن‌ترين، فريبكارترين و دغل‌كارترين افراد جامعه‌اند. دلّال كسي است كه برعكس لال زياد حرف مي‌زند، و لال آن كسي است كه حرف زدن نمي‌تواند. مسلمانان در ضرب المثل عاميانه مي‌گويند، روز شمار دلالها لال مي‌شوند و از زبان مي‌افتند، و پوزشگري گناهان خود را نمي‌توانند.
طرز واسطه‌گري دلالان به راستي شگفت‌انگيز و قابل تأمل است. بعد از اين كه با فروشنده درباره متاع وي گفتگوي بسيار مي‌كنند، و اين كار غالبا در خانه يا حجره فروشنده انجام مي‌گيرد در حالي كه دست راستشان را زير قبا يا دستمالشان پنهان مي‌كنند براي تعيين قيمت اين علامات را به كار مي‌برند: انگشت راست
ص: 901
نماينده عدد ده؛ انگشت خميده بيانگر عدد پنج، سرانگشت نشان‌دهنده يك، تمام دست نشان‌دهنده صد، و دست خميده بيانگر هزار است، و بدين ترتيب با اشارات دست و انگشت و سرانگشت بهاي متاع را با احتساب ليور و سو و دينار معين مي‌كنند.
در تمام مدت جريان گفتگو و مذاكره چهره‌شان چنان آرام و بي‌تفاوت و خالي از تأثر است كه به آنچه در دلشان مي‌گذرد نمي‌توان آگاه شد.
با اين كه دين بيشتر كشورهاي آسيايي اسلام است و بازرگانان مسلمان در اقطار اين قاره فعاليت مي‌كنند، اعظم تاجران آسيا نمي‌باشند. طبع و خوي بعض اينان شهواني و عشرت‌جوست، برخي فلسفه گرايند و ميل و حوصله تجارت با بيگانگان را ندارند. از اين‌رو كار بازرگاني خارجي عثماني وسيله تاجران مسيحي و يهودي، انجام مي‌گيرد، و داد و ستد با كشورهاي خارجي را در ايران تاجران مسيحي و هنديهاي غيرمسلمان در عهده دارند، و دامنه فعاليت بازرگانان ايران غالبا محدود به اطراف و ولايات داخلي و هندوستان است، و تجارت با كشورهاي اروپائي را بازرگانان ارمني انجام مي‌كنند؛ و اين تعارض بدين جهت است كه تاجران مسلمان ايران در صورت مشاركت و همكاري با بازرگانان ارمني به خوبي و درستي نمي‌توانند آداب و احكام مذهبي خويش را رعايت كنند. احكام دين اسلام مسلمانان را از خوردن گوشت گوسفندي كه به دست غيرمسلماني كشته يا تهيه شده باشد، يا نامسلماني بدان دست زده باشد نهي مي‌كند؛ و آب خوردن مسلمان را از ليواني كه غيرمسلمان با آن آب نوشيده باشد منع مي‌نمايد. همچنين نماز خواندن مسلمان در جايي كه تصويري در آن محل باشد، جايز نيست. حتي در بعضي موارد تماس دست يا جامه مسلمانان با افراد غيرمسلم منع مذهبي دارد، و در چنين شرايط فعاليت بازرگانان مسلمان ايراني در كشورهايي كه دينشان از آنها جداست دشوار، بل ناشدني است.
موضوع ديگري كه مانع رشد و توسعه فعاليتهاي بازرگاني مسلمانان مي‌باشد اين است كه در آيين اسلام ربا حرام است و ميان ربا و سود تجاري فرقي نيست. دين حضرت محمد در سرزميني انتشار يافت كه در آن‌جا پول طلا و نقره بسيار وجود نداشت، و سوداگري محدود به معاوضه چهارپايان و ايلخي بود. سوداگري به رسم دوران بربريت انجام مي‌گرفت، و پيغمبر اسلام اميد نداشت كه روزگاري آيينش در اقطار جهان منتشر شود؛ از اين‌رو در منع و نهي ربا عيبي نيافت. مفسران اوليه اين مذهب نيز به تفسير و توجيه اين منع نپرداختند، لا جرم به قوت اوّل باقي ماند، و طبق
ص: 902
احكام دين تحصيل سود جز در شرايط خاصّ جايز نيست. امّا معاوضه جنس به جنس و مخصوصا داد و ستدهاي دريايي با هر مقدار سود، مثلا سي يا چهل درصد و بيشتر رواست. امّا غالبا دو طرف معامله براي انجام كردن مورد معامله به هر حيله و به اعتقاد خود كلاه شرعي متوسّل مي‌شوند. مثلا طرفين قرارداد در محضر قاضي حضور مي‌يابند، و در حالي كه وام‌گيرنده كيسه پولي در دست دارد اقرار مي‌كند در اين كيسه فلان مبلغ پول است و قرض كرده‌ام. قاضي بي‌آنكه پول درون كيسه را بشمارد و بفهمد كه ربح پول قبلا از آن كسر شده اقرار مديون را در حضور گواهان براي تسجيل دين كافي مي‌داند، سند را مي‌نويسد و بدين‌سان معامله جنبه قانوني و رسمي مي‌پذيرد.
مهم‌ترين كالاهاي صادراتي ايران ابريشم است كه در گرجستان، خراسان، كرمان و بيشتر در گيلان و مازندران- هيركاني- توليد مي‌شود. بنا به اعتقاد اهل تحقيق و آمار، مقدار محصول ساليانه ابريشم ايران بيست و دو هزار عدل است و هر عدل معادل دويست و هفتاد و شش ليور مي‌باشد. «1» به اين شرح: محصول ابريشم گيلان ده هزار ليور، محصول مازندران دو هزار ليور، ماد و باكتريان هر كدام سه هزار ليور، آن قسمت از سرزمين قراماني كه قراباغ ناميده مي‌شود، و گرجستان، هريك دو هزار ليور.
بهاي كليه محصول ابريشمي كه در ايران توليد مي‌شود متجاوز از دوازده ميليون است، و اين مبلغ در افزايش مي‌باشد، زيرا محصول ابريشم سال به سال بيشتر مي‌شود.
ابريشمهاي ايران چهار نوع است. «2» نخست شرواني، و آن را بدين سبب
______________________________
(1)- عدل برابر صد و ده كيلوگرم بوده است.
(2)- گملن( Gmelin )نوشته است: بهترين و بيشترين محصول ابريشم ايران در گيلان به دست مي‌آيد. ابريشم گيلان سفيدتر و درخشان‌تر از ابريشم نقاط ديگر است. ابريشم گيلان را به يزد و كاشان مي‌برند، و از آن پارچه‌هاي نفيس مي‌سازند. ابريشمهاي درجه دوّم را كه رنگشان اندكي به زردي مي‌گرايد به كارخانه‌هاي رشت و قزوين و تبريز مي‌برند. امّا پست‌ترين نوع پيله‌ها آنست كه پروانه‌ها پس از تخم‌ريزي آنها را سوراخ مي‌كنند، و بيرون مي‌روند. ايرانيها اين پيله‌ها را كه قابل باز كردن و كلاف كردن نيستند و رج( Redge )مي‌نامند همچنان كه هستند مي‌ريسند. گملن بر اين تصور است كه كرم ابريشم بومي گيلان است زيرا در آن‌جا پروانه‌هايي كه بالشان زرد مي‌باشد ديده نمي‌شوند.
ص: 903
شرواني مي‌نامند كه در شروان شهري از ماد واقع در نزديكي درياي خزر توليد مي‌شود. اين نوع ابريشم ضخيم و زبر و بد است و در اروپا به نام آرداش( Ardache )معروف است. قسم دوّم كه يك درجه بهتر از شرواني است خرواري( Khervary )ناميده مي‌شود، و اين بدان معناست كه خريداران اين نوع ابريشم كساني هستند كه خوب و بد ابريشم را نمي‌شناسند. ما اين قسم ابريشم را لژيا( Legia )مي‌ناميم، زيرا اين نوع ابريشم منحصرا در لژيان «1» شهر كوچكي از گيلان واقع در نزديكي درياي خزر توليد مي‌شود. نوع سوّم كه از لحاظ جنس متوسّط است كدخداپسند ناميده مي‌شود، و ايرانيان هر جنس متوسطّي را چنين مي‌خوانند. نوع چهارم شعرباف «2» است كه معنيش ابريشم مخصوص پارچه‌هاي زربفت است، زيرا براي بافتن اين پارچه‌هاي گران‌قيمت، مرغوب‌ترين ابريشمها به كار است.
ايران مهم‌ترين كشورهاي صادركننده ابريشم است، و محصولاتش در سراسر جهان به خوبي شهره است. هلنديان هر سال در حدود پانصد يا ششصد هزار ليور ابريشم از راه درياي هند به اروپا حمل مي‌كنند، و اروپايياني كه در امپراتوري عثماني به تجارت اشتغال دارند گرانبهاترين و سودبخش‌ترين كالايي كه از ارامنه مي‌خرند و به اروپا مي‌فرستند ابريشم ايران است. مسكويها نيز از ايران ابريشم به كشور خود حمل مي‌كنند.
پشم شتر از جمله صادرات ايران است. چنان كه پيش از اين گفته‌ام ايرانيان پشم شتر را تفتيك( Teftik )مي‌نامند. ما اروپاييان به آن كرك چوب شلاقي( Le Laine De Chevron )مي‌گوييم، و با آن كلاههاي لبه‌دار درست مي‌كنيم. بهترين انواع كرك شتر از كرمان و قزوين شهر معروف پارت به دست مي‌آيد.
امّا مهم‌ترين صادرات ايران به هند تنباكو، انواع خشكبار، ترشيجات، مرباجات، مخصوصا خرما، مرباي به، شراب، عرقهاي گياهي، اسب، چيني‌آلات، قلم، چرم ساغري به رنگهاي مختلف مي‌باشد. به مسكوي و برخي ديگر از كشورهاي اروپا هم اين امتعه صادر مي‌شود.
______________________________
(1)- ابو الفدا لاهجان نوشته و امروز لاهيجان مي‌گوييم.
(2)- به احتمال قريب به يقين زرباف است.
ص: 904
از راه بابل و نينوا به امپراتوري عثماني تنباكو، مازو، تور ماهيگيري، پارچه‌هاي ضخيم بافته شده از پشم بز، حصير و ديگر مصنوعات ساخته شده از ني، پولاد، آهن، خواه به صورت شمش يا مصنوع حمل مي‌شود. گرچه صدور آهن و پولاد به هر صورت كه باشد ممنوع است امّا در عمل صادر مي‌شود. به مسكوي نيز انواع پارچه‌هاي ابريشمي و ديگر اقسام منسوجات، همچنين پوست گوسفند صادر مي‌گردد.
با اين همه گرمي صادرات نبايد تصوّر كرد كه ايرانيان نيز مانند ما طبق نظامات و ضوابط صحيحي تجارت مي‌كنند. بلكه آشنايي ايشان به اصول بازرگاني به اندازه نصف ما هم نيست. مثلا تاجران ايران به شيوه داد و ستد از طريق كميسيون و مكاتبه هيچ آشنايي ندارند. چنانكه من دريافته‌ام و از اين پيش گفته‌ام هر بازرگان ايراني خود همراه امتعه‌اش مي‌رود و آنها را مي‌فروشد، يا عاملان و يا نمايندگانش اين مهم را انجام مي‌دهند. بعضي از تاجران ايراني حتي در سوئد و چين عامل يا نماينده دارند. استفاده از كميسيون و مكاتبات تجاري در مشرق‌زمين معمول نيست.
در اروپا نيز پيش از ايجاد شهرهاي بسيار و رشد و افزايش سريع جمعيت بدان حد كه عده ساكنانش نسبت به وسعتش از جمعيّت آسيا درگذرد، و چندان فزوني يابد كه به اصطلاح مردم از سر و كول هم بالا بروند همين روش معمول بوده است.
افزون بر اين اروپا نسبت به آسيا سرزميني پرخرج است، و اگر هر تاجري ناچار باشد خود امتعه‌اش را از شهري به شهري يا از كشوري به كشور ديگر ببرد مفهومش اين است كه شهرها به حركت درآيند.
در مشرق‌زمين پست وجود ندارد، زيرا هنوز امور بازرگاني توسعه و تكامل نيافته، و در پيشرفت آن سعي وافي نمي‌شود. افزون بر اين دوري ميان شهر، و شهركها زياد است، و از روي ديگر هزينه فرستادن پيك مخصوص سنگين نيست. در مثل مزد يك قاصد براي طيّ مسافت سي روز راه كه معادل سيصد فرسنگ فرانسوي است از سي فرانك درنمي‌گذرد؛ «1» و ممكن است اين راه را طيّ بيست، حتي پانزده روز
______________________________
(1)- اسكات وارينگ( Scatt Waring )بر محاسبه شاردن كه گفته است: پيكهاي ايراني هر روز ده فرسنگ فرانسوي، و اگر تند و به شتاب بروند روزي بيست و پنج فرسنگ فرانسوي راه مي‌پيمايند ايراد گرفته و نوشته است: آنان به راحتي روزي چهل تا پنجاه ميل حركت مي‌كنند، و اگر به شتاب بروند قادرند روزي شصت تا هفتاد ميل راه بپيمايند، و همه كس مي‌داند مسافتي كه كاروانها معمولا
ص: 905
درنوردد.
در هندوستان مزدي كه به يك پيك مي‌دهند از نصف اين هم كمتر است، و من خود در اين سرزمين چند بار پيكي را براي پيمودن چهل روز راه با مزد پنج اكو به خدمت گرفته‌ام. پيكها به راستي شوريده‌حال‌ترين و بينواترين افراد جامعه‌اند.
اين سيه‌روزان وقتي آهنگ سفر كردن به جايي دارند ساعتي چند به هر سو مي‌گردند، و قصد خود را مبني بر عزيمت اعلام مي‌دارند مگر كسي نامه‌اي به ايشان بسپارد و مزدي ديگر بگيرند. در چنين فرصتها از گرفتن هر مبلغ و گرچه بسيار اندك باشد خودداري نمي‌كنند. مثلا اگر براي بردن پاكت يا بسته‌اي به وزن دو يا سه اونس فقط پانزده سو به ايشان بدهند نه تنها مي‌پذيرند بل‌كه به نشان تشكر چندين بار پشت دو تا و تعظيم مي‌كنند.
اين پيكها را شاطر مي‌نامند، و اين نام خاص كساني است كه در تند رفتن چابك و پرتوانند و چون غالبا هنگام راه پيمودن قمقمه‌اي به كمر مي‌بندند و توبره‌اي بر پشت دارند شناخته مي‌شوند. در اين توبره خوراك سي تا چهل ساعتشان جا دارد. پيكها براي اين كه زودتر به مقصد برسند گاهي از جاده اصلي منحرف مي‌شوند و از كوره‌راههاي ميان‌بر مي‌روند. همچنين براي اين كه همواره هشيار و بيدار بمانند زنگوله‌اي همانند آنچه كاروانيان به سر و روي قاطرهاي خود مي‌آويزند به كمر مي‌بندند، و به اين نشان، همچنين پاپوشهاي مخصوصي كه دارند از ديگر مردمان شناخته مي‌شوند.
شاطرها پسران خود را از گاه كودكي به ورزش پياده‌روي و تندرفتن دويدن عادت مي‌دهند تا در اين كار ورزيده شوند و بتوانند بي‌رنج خستگي و بي‌آن كه نفس تازه كنند مبلغي دراز راه بپيمايند و براي پدرانشان جانشينان لايقي باشند.
در سرزمين هند فرامين پادشاه وسيله دو بريد حمل مي‌شود. «1» در فواصل معين پيكهايي به انتظار رسيدن پيكهاي خسته نشسته‌اند، و همين كه آن دو رسيدند
______________________________
در هر روز مي‌پيمايند از سي و پنج ميل برابر بر دوازده فرسنگ كمتر نيست.
(1)- در زمان پادشاهي شيرشاه كه از سال 1540 تا 1545 ميلادي 919 تا 924 خورشيدي بر هندوستان حكومت كرد پيك سوار معمول شد و پيش از آن بريدها همه پياده مي‌رفتند.
ص: 906
فرمانها يا بسته‌ها را از آنها مي‌گيرند و به راه مي‌افتند. بريدها براي اين كه شناخته شوند فرامين يا بسته‌ها را روي سرشان حمل مي‌كنند، و همچنان كه مردم به شنيدن غريو شيپور رانندگان كالسكه‌ها از ورود آنها آگاه مي‌شوند، از شنيدن صداي زنگوله‌هاي بريدان از رسيدنشان باخبر مي‌گردند. و همين كه نزديك پيكهاي منتظر و آماده به حركت رسيدند خود را به زمين مي‌اندازند. در آن وقت پيكهاي تازه‌نفس نامه را مي‌گيرند و به سرعت به راه مي‌افتند.
پيش از اين نيز آورده‌ام كه در ايران پاي سندها و گواهي‌نامه‌ها و رسيدها را امضاء نمي‌كنند و مهر مي‌زنند. رسم بر اينست كه در سرآغاز سند نام خود و نام پدر را دنبال هم مي‌نويسند و آخر آن را مهر مي‌كنند. همچنين گواهان مهر خود را به سند مي‌زنند. سندهاي بازرگاني نيز همين‌سان تنظيم مي‌گردد، و گرچه گاهي اسنادي كه در محضر قضات نوشته و تسجيل نشده معتبر شناخته نمي‌شود، ولي در محاكم عرفي اسناد عادي اعتبار دارد.
ميان مردمان رسم ضمان نيز متداول است؛ و در عرف ايرانيان ضامن متعهد است اگر كسي كه ضمانتش را پذيرفته از ايفاي وظايف يا اداي ديني كه به گردن گرفته استنكاف ورزد تاوان بدهد. فقيران چون بي‌چيز و بي‌اعتبارند كسي ضامنشان نمي‌شود، و اگر مواردي پيش آيد كه از ايشان ضامن بخواهند در جواب مي‌گويند:
ضامن ما امام رضاست. يا نام يكي ديگر از ائمه اطهار و مقدسات را بر زبان مي‌آورند و ضامن خود معرفي مي‌كنند.
داد و ستدهاي نقدي همه با مسكوك نقره صورت مي‌گيرد، و در جريان معاملات سكه‌هاي طلا جريان ندارد. هر كيسه پول محتوي پنجاه تومان است كه هم ارزش دو هزار و پانصد عباسي است. و بهاي عباسي هم ارز هجده سوي فرانسويست. كيسه‌هاي مخصوص جاي پول را دراز و تنگ و از چرم مي‌دوزند تا حمل و نقل آنها دشوار نباشد. در يك كيسه هرگز چند جور سكه نمي‌ريزند. در داد و ستدهاي نقدي پول را نمي‌شمارند. بلكه با واحد تومان كه هر كدام پنجاه عباسي يا مسكوك هجده سويي است وزن مي‌كنند. و بدين‌گونه هرگز در شمارش اشتباهي روي نمي‌دهد. زيرا مقادير وزن شده، پنج پنج يا ده ده به رديف مي‌چينند، و در اين طرز شمارش افزون بر اينكه در وقت صرفه‌جويي مي‌شود اگر مسكوكي قلب يا سوهان زده باشد به هنگام توزين آشكارا مي‌گردد.
ص: 907
براي يافتن سكه‌هاي تقلبي يا سوهان خورده واحد وزن را سبك‌تر مي‌گيرند.
مثلا پنجاه سكّه عباسي انتخاب و آنها را به دو قسمت بيست و پنج عباسي تقسيم، و هر كدام را در يك كفه ترازو مي‌گذارند و مي‌كشند. سپس قسمت سبك‌تر را دوباره به دو قسمت تقسيم و توزين مي‌كنند و در هريك از دو كفه ترازو دوازده سكّه مي‌نهند و مي‌سنجند و از آن پس قسمت سبك‌تر را مجددا به دو قسمت شش تايي و سپس به دو قسمت سه تايي تقسيم و توزين مي‌كنند، و بدين‌سان سكّه تقلبي يا سكه كاهش يافته به سرعت پيدا و شناخته مي‌شود.
چنان كه سابقا آورده‌ام ايرانيان هرگز اسناد خود را پس از تسويه حساب پاره نمي‌كنند بل‌كه محلّ مهر را با چاقو درمي‌آورند. سپس سند باطل شده را به آب مي‌شويند و مچاله مي‌كنند و در آخر در سوراخي جاي مي‌دهند تا به مرور زمان نابود شود. «1»
به مناسبت درباره وزنهاي رايج در ايران نيز در همين فصل سخن مي‌گويم. در اين سرزمين دو نوع وزن، وزن عرفي و وزن شرعي به كار مي‌رود. وزن شرعي كه با وزن مورد سنجش عبرانيان قابل قياس است دو برابر وزن عرفي مي‌باشد. ايرانيان همانند اروپاييان براي وزن كردن برخي چيزها مانند دارو و جواهر وزنه‌هاي خاصي به كار مي‌برند كه با وزنه‌هاي معمولي تفاوت دارد. من كه واحد وزن معمولي است و باتمان( Batman )نيز مي‌گويند «2» دو گونه است: من شاه و من تبريز، و وزن شاه دو برابر وزن تبريز است. من تبريز معادل پنج ليور و چهارده اونس مي‌باشد. اجزاي واحد وزن عبارت است از رطل كه يك ششم من و معادل يك ليور مي‌باشد. و درم يا درهم برابر يك پنجاهم ليور، مثقال معادل نيم درهم، و دانگ كه برابر يك ششم مثقال و هشت حبه قيراط است. شعير يا يك دانه جو معادل يك چهارم مي‌باشد.
ظاهرا نخستين واحد وزن در جهان دانه جو بوده و كوچكترين واحد وزن در
______________________________
(1)- به طور كلي مسلمانان از انداختن هر پاره كاغذي كه بر آن چيزي نوشته شده باشد در معابر مخصوصا جاهاي ناپاك مي‌پرهيزند، زيرا بيم دارند بر آن پاره كاغذ نام خدا يا پيغمبر يا يكي از ائمه اطهار نوشته شده باشد و به آن بي‌حرمتي شود.
(2)- پرآنژدوسن ژزف من را معادل صد و شصت درهم يا ششصد مثقال دانسته و منتسكي( Menenski )من را برابر دو رطل آورده است.
ص: 908
مشرق‌زمين نيز وزن يك دانه جو مي‌باشد. وقيه «1» وزن ديگري است كه نامش در بعضي كتابها آمده است، و چنين مي‌نمايد كه معادل اونس بوده است، و صدقات و عشريه‌ها را با صاع مي‌سنجند «2».
گفتني است كه دانگ تنها در مورد توزين به كار نمي‌رود بلكه كاربردهاي ديگري نيز دارد. از جمله سكه‌اي كه وزنش دوازده حبّه است دانگ ناميده مي‌شود.
اين نكته در خور يادآوري است كه بعضي از اوزان معمول در ايران كم يا بيش شبيه اوزان ماست، و من بر اين اعتقادم كه ما و ايرانيان آن را از تازيان گرفته‌ايم. لاتنها رطل را رفولوس( Rofulus )مي‌نامند. «3» دينار ايران و دنيه( Denies )ارزششان برابر است. درهم كه در ايران يك سوم اونس است همان دراخم( Drachme )مصطلح در زبان فرانسوي و معادل يك هشتم اونس مي‌باشد، و بايد توجّه داشت كه در كتابهاي زبان فارسي درهم نام پولي است به ارزش سي دينار. «4»
ذرع «5» واحد طول نيز دو نوع است. ذرع شاهي كه برابر سه پا يك شست كم مي‌باشد، و ذرع كوتاه يا به قول ايرانيان ذرع مكسر كه طولش دو سوم درازاي ذرع شاهي مي‌باشد. امّا واحد سطح جريب است، و اراضي را منحصرا با جريب اندازه مي‌گيرند. جريب هزار و شصت و شش ذرع مربع شاهي است، و طول هر ذرع شاه سي و پنج شست مي‌باشد. به عبارت ديگر درازاي هر ضلع جريب سي و دو گز و دو سوم گز است. قالي را نيز با گز مربع اندازه مي‌گيرند و مي‌فروشند. به اين معني كه طول قالي را در عرضش ضرب، و به قول ايرانيها گز اندر گز مي‌كنند. مثلا اگر يك قالي كناره‌اي دوازده گز طول و سه گز عرض داشته باشد مي‌گويند مساحتش سه در دوازده
______________________________
(1)- يكي از محققان نوشته تلفظ درست وقيه اوقيه است، و آن معادل چهل درهم بوده است.
(2)- جهانگردي صاع شرعي را برابر سه و يك سوّم رطل دانسته است.
(3)- درست اين كلمه روتولوس( Rotulus )است.
(4)- اهل تحقيق برآنند كه دينار مسكوكي از طلا بوده كه ميان ايرانيان و اعراب بدين نام شهرت داشته، و درهم نام سكه‌هاي سيمين بوده است. تازيان لفظ دينار را از يونانيان، و درهم را از ايرانيان به عاريت گرفته‌اند.
(5)- ذرع معادل 118/ 1 متر است.
ص: 909
يعني سي و شش گز مربع است. در بيشتر كشورهاي اروپايي نيز همين گونه محاسبه مي‌كنند؛ و چنين مي‌نمايد اين روش اندازه‌گيري با هنر فرشبافي از مشرق‌زمين به اروپا آمده است.
ايرانيان براي اندازه‌گيري مايعات پيمانه‌اي كه واحدشان باشد ندارند، و مايعات را نيز به وزن مي‌فروشند. همچنين چنان كه سابقا گفته‌ام براي سنجش زمان نه ساعت معمولي به كار مي‌برند، نه ساعت آفتابي. معمولا روز را به هشت قسمت تقسيم مي‌كنند، و در شهرها اين قسمتها وسيله اذان مؤذنان كه مردم را به خواندن نماز دعوت مي‌كنند، معيّن مي‌شود.
مقياس مسافتهاي ايرانيان فرسنگ است، و آن لفظي است فارسي به معناي سنگ پارس. هرودوت و ديگر مورّخان و محققاني كه درباره ايران و ايرانيان مطالعه و تأليفاتي كرده‌اند نوشته‌اند كه فرسنگ همان پاراسنگه( Parasanga )است و تحريف بزرگي در آن روي نداده. در زبان فارسي حرف «ف» و «پ» چنان قريب المخرج است كه مي‌توان يكي را به جاي ديگري تلفظ كرد، و غالبا با هم اشتباه مي‌شوند. و از معني و مفهوم فارس سنگ چنين استنباط مي‌شود كه در زمانهاي بسيار قديم براي نشانه‌گذاري و شمارش واحد مسافات سنگهاي بزرگ و بلندي كنار راه مي‌نهاده‌اند؛ و اين رسم چه در مشرق‌زمين و چه در اروپا يكسان معمول بوده است. اهل تحقيق همه مي‌دانند كه در زبان لاتين كلمه سنگ هميشه بيانگر فواصل مسافت راهها بوده است. مثلا مي‌گفتند، اولين سنگ، دومين سنگ. هرودوت گفته است پاراسنگه معادل سي استاد بوده است. و اين برابر دو ليو فرانسوي است و هر ليو دوازده هزار پاست. ايرانيان هر ششهزار قدم را يك فرسنگ حساب مي‌كنند. قدم را «انداز» نيز مي‌نامند كه به معني جهش و پرش است يعني هر گامي كه انسان پيش مي‌نهد در واقع جستني است كه به جلو مي‌كند.
در سراسر امپراتوري ايران واحد طول مسافتهاي دراز فرسنگ است. امّا درباره پول بايد بگويم كه ايرانيان هر قسم پول نقد را زر مي‌گويند كه معني واقعي آن طلاست. زيرا زيم در زبانشان نام فلزي است كه ما آن را نقره مي‌ناميم. همچنين ايرانيان پول نقره را درهم و پول طلا را دينار يا دنيه( Denier )مي‌گويند. بالاتر از دينار بيستي و تومان است، امّا بايد دانست كه چنين سكه‌هايي وجود ندارد و اسمي بي‌معناست و كلمه دينار به طور كلّي به معني پول، و آن معادل يك دنيه ما مي‌باشد.
ص: 910
بتحقيق و بي‌هيچ گمان كلمه دنيه كه در بيشتر زبانهاي اروپايي از جمله لاتن و يوناني متداول است از كلمه دينار كه در اغلب زبانهاي مشرق‌زمين و در هندوستان نيز بر سر زبانهاست، گرفته شده است.
در ايران دو نوع دينار وجود دارد، دينار قانوني يا شرعي، دينار معمولي. چنان كه پيش از اين اشاره كرده‌ام دينار شرعي بيانگر وزن و ارزش دو كاي طلا و اكوي زر است، و اين نام و اصطلاح فقط در دفترها و كتابها ذكر مي‌شود. اما بيستي برابر ده دينار يا دنيه، و يك تومان معادل ده هزار دينار است. «1»
پول رايج ايران نقره و عيارش همانند عيار پول رايج اسپانياست يا بايد مثل آن باشد. امّا در شهرهاي مختلف سكه‌هايي ضرب مي‌كنند كه عيارش از آنچه بايد كمتر است. شاهي پايين‌ترين مسكوك نقره است و ارزش آن فقط معادل چهار سو و نيم پول ما فرانسويان مي‌باشد؛ و محمودي كه معادل دو شاهي يا نه سوست. عباسي برابر چهار شاهي و يك تومان معادل پنجاه عباسي يا ده هزار دينار است. تومان لغتي است ازبكي به معني ده هزار و معادل ميرياد( Myriade )يونانيان است. تاتارها سپاهيان خود را با گروههاي ده هزار نفري تقسيم مي‌كنند چنان كه ما فرانسويان لشكريان را به فوجهاي ده هزار نفري قسمت مي‌كنيم. آنان قدرت و عظمت فرمانروايان خود را نسبت به تومانهايي كه زير فرمان دارند مي‌نمايانند.
شهري كه خشايارشا در سوريه بنا نهاد از آنجهت كه شاهنشاه لشكريان بسياري كه به افواج ده هزار نفري تقسيم شده بودند همراه داشت ميرياند( Myriande )نام يافت. امروز نيروهاي مسلح را باياتاليون( Bataillon )و اسكادران( Escadran )جمع‌بندي مي‌كنند.
ايرانيان مسكوكات مسين ديگري به نام خزبيگي و نيم خزبيگي دارند. اين نام مركب از دو جزء خز و بيگي است. خز به معني پول است و خزانه كه به معني گنجينه است از آن آمده، و بيگ كه به معني بزرگ، مهتر و عالي‌جاه مي‌باشد، و مفهوم دو جزء روي هم رفته پول شاه است. ارزش هر خزبيگي يك‌دهم شاهي مي‌باشد. «2»
______________________________
(1)- در اين جا نيز شاردن بي‌گمان اشتباه كرده زيرا چنانكه كاستل( Castelle )و منينسكي( Meninski )آورده‌اند ارزش هر بيستي بيست دينار بوده است.
(2)- توضيحات شاردن در اين مورد مبهم و نارساست. تاورنيه ارزش خزبيگي را معادل پنج دنيه آورده
ص: 911
در ايران مسكوك طلا جريان ندارد فقط به مناسبت تاجگزاري و فرارسيدن عيد ملي و بزرگ نوروز سكه‌هاي زرين ضرب مي‌شود. چنين سكه‌ها معمولا هم‌وزن دوكاي آلمان و مانند ژتون فرانسويان مي‌باشد. اين سكه‌ها رايج نمي‌باشند و نام خاصّ و معين نيز ندارند. ايرانيان آن را معمولا طلا يعني سكه‌هاي زرين مي‌نامند و اشرافي نيز مي‌گويند كه به معني كرامند و اصيل و بالاست و اين نام از آن يافته كه پربهاست.
در روزگاران گذشته در سراسر ايران جز سكه‌هاي بيستي نقره كه بهاشان معادل بيست و دو دنيه بوده، و سكه‌هاي شاهي به ارزش چهار سو و نيم مسكوكي وجود نداشته است. امّا در دوران سلطنت سلطان محمود، از چهارصد سال پيش نسبت به زمان معاصر، چون نقره فراوان‌تر گشت سكه‌اي به نام محمودي و به اسم پادشاه ضرب شد.
پس از تاجگذاري شاه عباس بزرگ هنگامي كه كار بازرگاني در ايران رونق و گرمي يافت به فرمانش سكه‌اي زده شد كه عباسي نام گرفت، و ارزش آن دو برابر سكه محمودي بود. همچنين سكه ديگري به نام عباسي پنج شاهي، و پنج عباسي نيز ضرب مي‌شد. امّا اين مسكوكات جنبه تفنن داشت و در كار بازرگاني رايج نبود. همچنين در طول تمام سواحل خليج فارس سكّه‌اي به نام لارين( Larin )جريان دارد. لارين منسوب به شهر لار است كه مركز سرزمين صحاري كرمان بوده، و داراي سازمان و پول جداگانه‌اي بوده است. در حدود صد و بيست سال پيش شاه عباس اين سرزمين را فتح و مجددا جزو ايران كرد. لارين مسكوك نقره بي‌غش است و بهايش معادل دو شاهي و نيم و برابر يازده سو و سه دانيه پول رايج فرانسه مي‌باشد.
شكل مسكوك لارين عجيب و برخلاف سكه‌هاي ديگر رشته‌اي گردو به بزرگي قلم تحرير است. درازيش به پهناي انگشت تا شده مي‌باشد و رويش علامت كوچكي است كه نشان پادشاه مي‌باشد.
شاه عباس پس از فتح لار ضرب سكه‌هاي لارين را منع فرمود امّا هنوز در هندوستان و سواحل خليج كامباي( Camboye )و كناره‌هاي مجاور آن رايج است.
بعضي برآنند زماني لارين در سراسر مشرق‌زمين رواج داشته است.
______________________________
و اوله‌آريوس( Olearius )نوشته هر چهل خزبيگي برابر يك عباسي بوده است.
ص: 912
پول ايران با چكش ضرب مي‌شود و صنعتگران با قالب زدن سكه ناآشنايند.
در همه ايالات سكه ضرب مي‌كنند و وزن مسكوكات تمام شهرها برابر است.
حق سكه زني در ايران از حقوق سكه‌زني در كليه كشورهاي جهان بيشتر است زيرا از اين بابت هفت و نيم درصد گرفته مي‌شود. در يك روي سكه علامت مهر بزرگ دولت و كلمات اشهد ان لا اله الا الله، اشهد انّ محمدا رسول الله، اشهد انّ عليا ولي الله كه اصل معتقدات مذهبي ايرانيان است نقش شده، و دور سكه نام دوازده امام جانشينان پيغمبر آمده است، و در روي ديگر سكه اسم پادشاه، نام شهري كه سكه در آن ضرب شده، و تاريخ ضرب نقش شده است. در يك روي سكه‌هاي مسين علامت رسمي ايران كه نشان شير و خورشيد است در حالي كه خورشيد از پشت شير برمي‌آيد نقش شده و روي ديگر آن نام محل ضرب سكه و تاريخ آن ضرب شده است.
ص: 913
كتاب‌هاي جديد انتشارات توس: مجموعه آثار چخوف جلد 1- 2- 3 ترجمه سروژ استپانيان
مجموعه آثار چخوف جلد 4- 5 نمايشنامه‌ها ترجمه سروژ استپانيان- منتشر مي‌شود-
ماجراهاي حيرت‌انگيز بارن فن مونهاوزن گ. بورگر ترجمه سروژ استپانيان
عشق رنه آلندي ترجمه جلال ستاري
بازرگانان در داد و ستد با بانك شاهنشاهي و رژي تنباكو تحقيق از هما ناطق
زنگي‌نامه شش رساله و مقامه و مناظره نگارش محمد بن محمود بن محمد زنگي بخارائي به كوشش ايرج افشار
مجموعه فارسي رسائل خواجه عبد اللّه انصاري در 2 جلد به تصحيح و مقابله سه نسخه مقدمه و فهارس محمد سرور مولائي
تاريخ خوي سرگذشت سه هزار ساله منطقه پرحادثه شمال غرب ايران و روابط سياسي و تاريخ ايران با اقوام همسايه تأليف محمد امين رياحي «كتاب برگزيده سال 1372»
شرح احوال و نقد و تحليل آثار احمد جام (440- 536 ه ق.
تحقيق و نگارش دكتر علي فاضل
ص: 914
انتشارات توس در سال 1374 منتشر مي‌كند فرهنگ ايراني پيش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامي و ادبيات عربي تأليف دكتر محمّد محمّدي
الترجمة و النّقل عن الفارسيّه في القرون الاسلامية الاولي الجزء الاول كتب التّاج و الايين تأليف الدّكتور محمّد محمّدي
الادب الفارسيّ في اهم ادواره و اشهر اعلامه تأليف الدّكتور محمّد محمّدي
دروس في آداب اللّغة العربية و تاريخها الجزء الاول من امري القيس الي عبد الحميد الكاتب تأليف الدّكتور محمّد محمّدي
سفرنامه جيمز موريه ترجمه ابو القاسم سرّي
تاريخ كيش زرتشت بانو مري بويس ترجمه همايون صنعتي
راه‌هاي نفوذ فارسي در فرهنگ عربي تأليف دكتر آذرتاش آذرنوش
سفرنامه شاردن متن كامل ترجمه اقبال يغمائي
اساطير و فرهنگ ايراني نوشته دكتر رحيم عفيفي
تاريخ ترك‌هاي آسياي ميانه و. بار تولد ترجمه غفار حسيني
من بادم و تو آتش درباره زندگي و آثار جلال الدين مولوي نوشته آنما ري شيمل ترجمه دكتر فريدون بدره‌اي
ص: 915
بررسي انتقادي رباعيات خيام آرتور كريستن سن ترجمه دكتر فريدون بدره‌اي
تاريخ مازندران تأليف اسماعيل مهجوري
هنر و جامعه رژه باستيد ترجمه غفار حسيني
گزيده تذكرة الاولياء به انتخاب و شرح پرفسور ا. آبري با توضيحات اضافي و كتابشناسي و شرح لغات و فهارس از دكتر فريدون بدره‌اي
تعاليم مغان اثر پرفسور آر. سي. زنر (شرحي‌ست درباره معتقدات و آئين‌هاي دين زرتشتي بر مبناي نوشته‌هاي معتبر پهلوي ترجمه دكتر فريدون بدره‌اي
گذشت زمانه خاطرات بزرگ علوي
نمادهاي جان كارل گوستاو يونگ ترجمه جلال ستاري
نماد و نمايش ترجمه و تأليف جلال ستاري
آئين و اسطوره در تئاتر ترجمه و تأليف جلال ستاري
پزشكي در اسلام اثر مانفرد اولمان كتاب معتبري‌ست درباره پزشكي در اسلام كه با ديدي انتقادي درباره خاستگاه‌هاي پزشكي اسلامي، پزشكان نامدار و به ويژه بعضي از مباحث مهم پزشكي در اسلام نوشته شده است.
ترجمه دكتر فريدون بدره‌اي
سخنواره ... گفتار به ياد پرويز ناتل خانلري بخش فارسي به كوشش ايرج افشار بخش لاتين: پروفسور فرايمر
سفرنامه شاردن، ج‌3، ص: 911